همانطور که می دانید یکی از بحث های داغ و معیار های جدید برای بررسی فرهنگ مردم هر کشور در قرن بیست و یکم، برابری جنسیتی و قوانین هر کشور در این باره است. روسیه به عنوان کشوری پیشرفته و جهان اول، در این معیار مورد بررسی قرار گرفته است و امروز قصد داریم نگاهی به وضعیت حقوقی و موقعیت اجتماعی زنان در جامعه و قوانین روسیه بیندازیم.
حقوق زنان در جامعه روسیه یک سیستم از قوانین و هنجارها است که تعامل زنان با اجتماع را بیان می کند. بر اساس استاندارد های سازمان ملل از سال 2013، روسیه از کشورهایی است که توسعه انسانی در آن سطح بالا است. در معیار برابری جنسیتی، روسیه از بین 187 کشور دارای رتبه 55 می باشد. گرچه قبلا ًبه طور سنتی، جامعه روسیه مردسالار بود و در پیش فرض جامعه مدیریت خانواده و امرار معاش به مردان سپرده می شد و زنان وظیفه ی حفظ کانون خانواده را بر عهده داشتند؛ امروزه زنان و مردان از حقوق و وظایف اجتماعی برابری برخوردارند.
از آنجا که زنان بخشی طبیعی و جدایی ناپذیر از بشریت هستند، مسئله وضعیت و جایگاه آن ها در جامعه همیشه در دستور کار تمدن بشری بوده است. در یک مرحله خاص از توسعه تمدن در هر کشور، این مسئله به عنوان یک مشکل ثابت مطرح بوده است. وجود آزادی و شرایط برابر توسعه برای همه شکل گرفت. زنان چه چیزی را به تمدن آورده اند، چه نقشی در زندگی عمومی و در شکل گیری یک نظام ارزشی دارند؟ امروزه، با وجود پیچیدگی روابط اجتماعی، چه خطرات و چالش های برای این واقعیت مدرن وجود دارد؟
زنان به عنوان مجری بسیاری از وظایف تعیین شده توسط دولت و جامعه در تاریخ بشریت، حامل زندگی بشر است و در عین حال، زندگی بخشیدن به کل نسل ها، معنویت و معنای آن ها را به ارمغان می آورد. علاوه بر این، حضور زنان در تمدن بشری در طول تاریخ با مفاهیمی چون امنیت، صلح و مسئولیت همراه بوده است. از طرف دیگر، لیست مشکلاتی که زنان با آن روبرو هستند، حتی در دموکراسی های دیرینه شامل عدم قدرت و فقر، تبعیض و خشونت و احساس ترس دائمی برای جان فرزندانشان است.
موقعیت زنان در روسیه مدرن، شرایط گنجاندن آن ها در تمام حوزه های زندگی عمومی و روند سیاسی آن یکی از مهم ترین موضوعات جامعه مدنی روسیه است. لازم به ذکر است که به طور سنتی در روسیه همه مشکلات اجتماعی همیشه “چهره زن” داشته اند. امروز مفهوم “فقر خانواده” و “زنانه شدن فقر” ظاهر شده است. در ارتباط با بحران، وضعیت زنان در بازار کار رو به زوال است، علی رغم اقدامات ویژه دولت برای حمایت از زنان و خانواده. به طور کلی، اگرچه حقوق برابر زن و مرد در روسیه به طور اساسی در قانون اساسی کشور گنجانده شده است، اما نابرابری جنسیتی در زمینه تصمیم گیری دولت، قانون گذاری و سیاست های اجتماعی به چشم می خورد.
نمونه های بی شماری از دشواری موقعیت زنان در جامعه روسیه می توان بیان کرد، اعم از وجود موقعیت های شغلی کمتر نسبت به مردان، برابر نبودن حقوق مالی و دستمزد (با وجود تحصیلات برابر با مردان، دستمزد زنان بین 50 تا 70 درصد مردان است)، در معرض خشونت و تبعیض جنسیتی قرار داشتن و موارد دیگر.
باید توجه داشت که در اجرای سیاست اجتماعی روسیه در پروژه های ملی با اولویت به طور فزاینده ای مشکلات بهداشت زنان، حمایت از مادران و کودکان در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال، این کشور با موفقیت از ویژه برنامه های “گواهی تولد” و “پایتخت زایمان” را اجرا می كند، از یک طرف بهبود كیفیت مراقبت های پزشكی و از سوی دیگر مدرن سازی تسهیلات زنان و زایمان. طی 5 سال گذشته، در مجموع 786.1 میلیارد روبل برای اجرای پروژه بهداشت اختصاص داده شده است که 90 میلیارد آن برای بهبود مراقبت های پزشکی مادران و کودکان هزینه شده است.
یکی از جنبه های مهم این مسئله، مشارکت زنان در روند تصمیم گیری های حیاتی دولت است. همانطور که می دانید، بسیاری از بحث ها در تعداد زیادی از کشورها به این نتیجه می رسد که اثر بخشی فرآیند های سیاسی و سیاست های اجتماعی مستقیماً به مشارکت زنان در آن ها بستگی دارد. تا آنجا که من می دانم، در بیشتر کشور های سازمان امنیت و همکاری اروپا، به منظور افزایش مشارکت زنان در ساختار های قدرت، سیاست سهمیه بندی اعمال می شود.
همانطور که تجربه نروژ نشان می دهد، نتیجه چنین اقداماتی، سهم زنان در بالاترین رده های قدرت به 40٪ افزایش یافته است. چنین دوره ای هم به مقررات دولت و هم به حمایت عمومی نیاز دارد. بسیاری از کشورها موفق شده اند تا درصد زنان در پارلمان را تا 30٪ افزایش دهند. و اگر کلیشه های منسوخ جنسیتی توزیع ناکافی نقش بین زنان و مردان را تقویت کند این مقدار کم تر می شود.
در نوع مدرن جامعه، تغییر کیفیت مدیریت در ارتباط با مشکلات ملی و جهانی انسان ضروری است. بنابراین، برابری جنسیتی باید در اولویت باشد، زیرا آیا جامعه ای دموکراتیک بدون زنان و نه برای زندگی می تواند وجود داشته باشد؟ به هر حال، اخیراً یک زن به عنوان رئیس مجلس عالی پارلمان فدراسیون روسیه انتخاب شد. علاوه بر این، زنان نسبتاً به خوبی در مناصب سطح متوسط دولتی به ویژه در سطح شهرداری که سهم آن ها بیش از 50٪ است، نشان داده می شوند.
امروز، در دورانی که بشریت نگران جستجوی ضروریات و استراتژی های توسعه پایدار تمدن مدرن است، زنان که نصف جمعیت بشریت را تشکیل می دهند، باید به روند تصمیم گیری دسترسی داشته باشند. علاوه بر این، همانطور که عملکرد کشور هایی که آن ها چنین دسترسی دارند نشان می دهد، تصمیمات اتخاذ شده آگاهانه تر و دارای دیدگاه های اجتماعی مهمی هستند. به راحتی می توان گفت که امروزه، برابری جنسیتی و مشارکت بین زن و مرد امنیت ملی را تقویت می کند، فرصت هایی را برای توسعه پایدار ایجاد می کند و تحت تأثیر قرار دادن این مهم به عنوان اولویت خدمت به زندگی انسان و ایجاد سرمایه انسانی است مخصوصا در روسیه که کشوری توسعه یافته است.
جامعه پذیری و ثبات، حفظ خود و توانایی گره زدن همه چیز به یکدیگر و مسئولیت پذیری تنها بخش کوچکی از ویژگی های مثبت زنان است. گرچه خیلی از ویژگی ها به شخصیت افراد بستگی دارد اما ویژگی های ذکر شده در زنان بیشتر به چشم می آید. به نظر می رسید که ظهور الگوی جدید توسعه، یک فلسفه جدید صلح باید به یک تمدن خشن پایان دهد. اما موضوع خشونت خانگی علیه زنان و حتی کودکان امروزه در بسیاری از کشورها، از جمله کشور روسیه یک واقعیت بیرحمانه است. ریشه کن کردن این مشکل برای کشور هایی که چنین پدیده هایی در آن ها وجود دارد یک وظیفه اولویت دار است، زیرا این مسئله نه تنها مسئله تصویر و سطح فرهنگ کشور است، بلکه شواهدی از بحرانی است که ما را به سقوط تمدن نزدیک می کند.
اخلاق باید در تصمیمات انسانی و جهانی انسان به نیروی واقعی دست یابد و زنان، به طبع طبیعت خود، قادر به اتحاد اخلاق و سیاست هستند. و تنها چنین رویکردی، با در نظر گرفتن توانایی های اخلاقی و شغلی زنان می تواند فرصتی برای توسعه پایدار فراهم کند. چنین مشارکتی می تواند انسجام اجتماعی جامعه را به عنوان اصلی ترین هدف گذاری سیاست های اروپا و متعاقباً بهبود کیفیت زندگی و احساس اعتماد به نفس در آینده تضمین کند.
فمینیسم در روسیه از اواسط قرن نوزدهم به عنوان یک جنبش اجتماعی شکل گرفت. اولین وظیفه این جنبش بزرگ زنان قبل از انقلاب روسیه فراهم کردن کار و تحصیل برای زنان با حقوق بود. بعد از آن، هدف این جنبش به عنوان گرفتن حق رأی برای زنان مورد توجه قرار گرفت. این هدف در تابستان سال 1917 محقق شد، زمانی که تحت فشار جنبش فمنیسم، دولت موقت به زنان روس حقوق کامل انتخاباتی داد.
پس از انقلاب اکتبر، بلشویک ها ابتدا با جنبش زنان همکاری کردند و اصلاحاتی را که فمینیست ها قبلاً برای دهه ها تهیه و ترویج کرده بودند، به اجرا گذاشتند. در همان زمان، دولت شوروی وجود جنبش مستقل زنان را با در نظر گرفتن بورژوازی تأیید نکرد. وی پروژه رهایی خود را با هدف تحرک سیاسی و اقتصادی زنان در جهت منافع دولت اجرا کرد. در همان زمان، بسیاری از مشکلات زنان قابل حل نبودند و این مشکلات بود که در دستور کار جنبش جدید فمینیستی قرار گرفت که در اواخر دهه 1970 در محافل مخالف پدیدار شد.
در آغاز قرن بیست و یکم در روسیه، فمینیسم به عنوان یک جنبش توسط تعدادی از فعالین که عقاید آن ها از لیبرال تا رادیکال متفاوت است، نمایندگی می شود. چندین گروه منطقه ای و گروه های پشتیبانی یا پناهگاه وجود دارد که ادعا می کنند کارهای واقعی انجام می دهند و به زنان کمک می کنند. فمینیست ها در تعدادی از مراسم های جمعی در مسکو و سن پترزبورگ شرکت کردند. تقریباً همه فعالان و گروه های شناخته شده بخشی از فعالیت های خود را در اینترنت، شبکه های اجتماعی و بسترهای وبلاگ نویسی انجام می دهند. بیشتر اوقات، فعالیت مجازی برای آن ها اصلی ترین فعالیت است. البته این روند در کشور های دیگر هم به همین صورت است.
در سال 2012، گروهی از نمایندگان دولتی، به ریاست نایب رئیس کمیته امور کشورهای مستقل مشترک المنافع تاتیانا مسکالکووا، پیش نویس قانون “خدمت سربازی برای زنان” را تهیه کردند، اما تصویب نشد. امروزه این قانون به صورت انتخابی برای زنان وجود دارد و زنان می توانند با انتخاب خود به سربازی بروند و حتی در ارتش روسیه خدمت کنند. امروزه فمنیست های روس در روز جهانی زن که یکی از تعطیلات رسمی روسیه است نیز در مراسمات نیز به خوبی فعالیت می کنند و حضور دارند.